بسمه تعالی
برای پاسخ به این سوال ابتدا باید نسبت سینما و مردم را بشناسیم . ادعای فیلم سازان و تکنوکرات ها در عرصه سینما اینگونه است که ما زبان گویای مردم هستیم و اصولا زبان مردم را بهتر از سایرین می فهمیم. اما این ادعا جای بحث دارد و مخالفان خاص خود را دارد و این اعتقاد وجود دارد که فیلم سازان توهم مردم محوری دارند و در این دگم فکری باید تشکیک جدی کرد.  

 

 به عقیده فیلم سازان گیشه رفراندمی برای مشروعیت و مقبولیت یک فیلم است اما باید دید آیا بارور شدن گیشه ملاک مردمی بودن یک فیلم است.

چقدر از آثاری که در ایران تولید شده و فروش خوبی داشته اند دارای خصیصه مردمی بودن هستند. آیا فیلم های سیاه نمایی که تولید شده اند و با تبلیغات جهانی از طریق موفقیت هایشان در فستیوال ها کنجکاوی مردم را تحریک کرده و به سینما و شبکه خانگی کشانده اند تعامل درستی با مردم داشته اند؟ آیا این آثار برای مردم تولید شده اند یا برای خرامیدن بر روی رد کارپت فستیوالهای بین المللی؟
سینما در آغازین روزهای تولد یکی از پاپ ترین و مردمی ترین هنر ها شناخته شد و همه می دانیم که سینما یک هنر خالص نیست بلکه یک هنر موزاییک است. بدین معنی که از ترکیب و تکامل هنرهای دیگر سینما بوجود آمده است. همین موزاییک بودن هرچقدر از وزن هنری سینما کاسته است بر اقبال مردم افزوده است.
عوامل زیادی برای کم اقبالی مردم ایران به سینما توسط فیلم سازان مطرح می شود که هیچ یک از آنان نیاز به پاسخ ندارند.
به عنوان مثال خرابی صندلی سینماها.
اما نکته اساسی جهان بینی فیلم ساز است که باید با واقعیت نزدیک باشد.
سینمایی مطلوب خانواده های ایرانی است که امید را در مخاطب خود ایجاد کند و در مواقع ضرورت ضعف ها را همراه با راه حل بیان کند.
درست است که مخاطب ایرانی یکی از پیچیده ترین و چند بعدی ترین مخاطبان است، اما تجربیاتی وجود دارد که بهانه های واهی را کنار می زند.
فیلم مردمی فیلمی است که در آن به ارزش ها و اعتقادات مخاطبین احترام گذاشته شود و متاسفانه در بعضی از فیلم ها این نکته رعایت نمی شود.
وضعیت سینمای ایران قبل از انقلاب در اواخر عمر حکومت دیکتاتوری پهلوی وضعیت نا بسامانی داشت و مردم در اعتراض های خود به برخی از سینما ها حمله می کردند به این دلیل که آنجا را کانون فعالیت های ضد دینی می دانستند.
حکومت پهلوی هم در پاسخ بحث سینما رکس را به راه انداخت که خوشبختانه اکنون اسناد فراوانی موجود است که دست داشتن ساواک در این آتش سوزی عمدی را نشان می دهد. 

در همین فضا بود که فیلم مستند خانه خدا که توسط فیلمسازانی تولید شده بود سالن های سینما را متحول کرد. افرادی به سینما آمدند که هیچ وقت نمی آمدند. گروه انبوهی از جامعه برای یک بار به سینما رفتند و فیلم دیدند. در آن زمان در برخی سینما ها مشروبات الکلی سرو میشد. اما به احترام مومنانی که قرار بود به سینما بیایند و این مستند را ببینند موقتا این بساط جمع شد.

یک فیلم مستند رکورد دار فروش بلیط شد که بعد ها توسط هیچ فیلمی شکسته نشد. این تجربه نشان داد که تعریف از مردم چقدر غلط است.

دیدن فیلم در سالن سینما آدابی را می طلبد که اگر آن آداب توسط فیلم ساز رعایت نشود، مردم از رفتن به سینما حذر می کنند. سینمای مردمی سینمایی است که چند شرط را رعایت کند، اینکه سینما چقدر به مردم احترام می گذارد، چقدر مردم را جدی گرفته است، تا چه حد رویاهای آنها را جدی می گیرد و تا چه حد تصویر درستی از آنها نشان داده که شادی آفرین و بهجت زاست و اگر نقصی در میان است به حل آن امید می رود.